Project Description
دلقک: زیر بار تبعیض و استیصال
اشاره
جوکر 2019 با جوکرهای پیشین متفاوت بود. این فیلم با فیلمهای معمول هالیوودی نیز تفاوت داشت. حتی صحنههای گاتهم (شهر شبیهسازیشده از نیویورک برای فیلمهای هالیوودی) بیشتر به واقعیت نیوریک شبیه بود و از حالت فانتزی درآمده بود. در مدت کوتاهی، دلقک به چهرهی معترضان سراسر جهان تبدیل شد. معترضانی که بیش از هر چیز به شکاف بزرگ دسترسی به فرصتها در هر جامعهای که در آن زندگی میکنند، شکایت دارند. اینک، دلقک نماد هواداران سندرز در امریکا است که از انقلابی بزرگ سخن میگویند. توجه بیشتر به محتوای این فیلم، شاید نشانههایی از آینده به ما را برای ما آشکارتر سازد. نشانههایی که چندین سال پیش در گزارش آتلانتیک در مورد امریکا به نام «چپ شدن» آمده بود. گزارشی که نتایج آن بعدها در مورد بسیاری از نقاط دیگر جهان نیز به شکلی مشابه توسط اندیشکدههای دیگر دیده شد. در یادداشت حاضر، از رهگذر جوکر نقابی خواهیم زد به اعتراضات آبانماه 1398 در ایران.
عقلانیت و دگرگونی
عقلانیت مردم همواره بهسادگی درک نمیشود و گونهای یکتا ندارد. عقلانیت فقط دستگاه منطقی با عناصر فیزیولوژیک مشابه در مردم نیست و شامل تجارب تاریخی و فرهنگی مردم نیز است. گروههای مختلف مردم در شرایط مختلف، در مورد رخدادهای گوناگون، به شکلهایی متفاوت میاندیشند، تصمیم میگیرند و عمل میکنند. تحولات جامعه را گونههایی از عقلانیت به پیش می برند. هر گونهای از عقلانیت، احساسات خاصی را میسازد. معادلات سود و زیان، هر چند هم که روی کاغذ درست باشند، در نبرد نیروهای جامعه ممکن است برقرار نمانند. معادلات خردورزانه اگر درک جمعی نیافرینند، اسیر تندباد احساسات انبوه مردم خواهند شد که شکلهایی ناشناخته از درک جهان، آنها را ساخته است.
جوکر فیلمی است هوشمندانه که عقلانیتی سرکوفته و نادیده را به تصویر میکشد. عقلانیتی آشکار که همواره کنار زده شده است. جوکر، داستان امروز را چند دهه عقب تر می برد تا به شکلی نمادین روایت کند. از آنجا که آیندهی اینترنت و جهان دیجیتال عدمقطعیتهایی جدی دارد، فیلم به عصر اهمیت تلویزیون و روانپزشکینهسازی کنترل اجتماعی میرود یعنی فناوریهای کلیدی سخت و نرم در چند دهه پیش. آنجا با زمانی طرف هستیم که امروز آیندهی آن است و تا حد زیادی، شناختهشده است. فیلم گویی میخواهد بگوید که امروز، آینده در گذشتهی استمراری است.
سیاست حفظ منافع اقلیت ممتاز
در این فیلم، سیاستهای جامعه به شکلی جدی پشتیبان اقلیت ممتاز و پرمدعا هستند. اقلیتی سرخوش از پیروزی که اکثریت ناراضی را نادیده میانگارد. اکثریتی که دلقکوار، بازیچهی دست نابرابری فزاینده و فرساینده شده است و سیاست حاکم بر تلویزیون (بازنمایی رسانهای و شاید بیشواقعیِ جامعه) نیز جنبهای از همین نابرابری است. دلقکها خود را همچون فرزندان نامشروع (اما صاحب حق) همان اقلیت ممتاز هویتیابی میکنند. در سکانسی از فیلم، گفته میشود که افراد زیادی، خود را فرزند فردی میدانند که اکنون نامزد شهرداری است. آنها به بهانههایی مشابه، معترض و متعرض منزل او می شوند. آنها سهم خود را اینچنین میطلبند و مثل قهرمان داستان، راه دیده شدن را حضور حتی دلقکوار در صفحهی جعبهی جادو میپندارند.
اینها در سیاستگذاری نرم و سخت، ابژهوار دیده شدهاند و راه بر سوژگی آنان بسته بوده است جز به شکل دلقکانگی. آنان بیرون از همهی پروژههای عقلانیسازی مرسوم هستند و در نتیجه، باید خارج از دایرهی عقل بمانند. آنان هر روز آن سوی رسانه مینشینند تا تکرار حضور ناچیز خود را ببینند. با این حال، امتیاز طبقهی ممتاز و فشار بر این دلقکان، پایانی ندارد. احساس تبعیض و استیصال افراد برای رهایی از این وضعیت، انتهایی تلخ دارد. قهرمان فیلم، دلقکی است که راهی بهتر می یابد برای مقاومت در مقابل تمسخر و تهاجم مردمی که درکش نمیکنند. او فن قتل و انتقام را می آموزد، به شکلی که دور از دسترس گونههای هرچند نیرومندِ سیاستِ کنترل است. همزمان، این شورش، طغیان علیه تلویزیون و روانپزشکی است.
پیامد تبعیض و استیصال
سرانجام، چنین شورشی محدود به قهرمان فیلم نمیماند و مردمان (با چهرههای دلقکانه، ماسکهای بیانگر شرایط اجتماعیشان) برمیخیزند. این خیزش، خشن و دور از درک سازوکارهای اصلاحی است اما پیامد تبعیض و استیصال از تغییر وضعیت تبعیضآمیز است. مهم نیست که اینان موفق به اصلاح میشوند یا فاجعه را دامن میزنند. مهم نیست که این نمادهای خارج از مرزهای عقل (با ماسک آشکار جنون) چه آتشی برپا میکنند. مهم این است که برای آنان، راهی دیگر باقی نگذاشتهاند. آنجا که حرفی برای گفتن نمیماند، خشونت زبانه میکشد. بنابراین، فیلم تجویز خشونت نیست. توصیف وضعیتی است که به خشونت میانجامد. دلقکان دیوانه مقصر نیستند اگر قیامشان به نابودی ستمگران نینجامد. ستمگران و ستمپذیران جدی و خردورز مقصر هستند که راه جدیت و خردمندی را بر دلقکان بسته اند. آن که باد بکارد، توفان درو می کند. به این ترتیب، فیلم بیان میکند که شاید در آستانهی جنبش دلقکان ویرانگر، باید دیگران بجنبند اگر از این رستاخیز شوم بیم دارند.
به کجا چنین هراسان؟
در شورشهای اینچنینی در جهان واقعی، اگر خسارت را بخواهیم بشمریم، بیشترین زیان به معترضان و نیروهای انتظامی و شبه نظامی میرسد که زیان جانی است و قابل بازگشت نیست. اما جالب است که پیکان حملهها، آشکارا به سمت بانکها و مؤسسات مالی است. در اعتراضهای آبانماه 1398 ایران نیز چنین بود. پیام روشن است.
ممکن است در میانه ی تنش و کشمکش، به دیگران هم آسیب رسیده باشد و بیشتر هم رسیده باشد اما جهت خشم اجتماعی مشخص است. ممکن است حکومت برای کنترل خشم معترضان، اینترنت را قطع کرده باشد و ضربه ی بزرگی به خود و به کسب و کارهای دیگر زده باشد. ممکن است در میانهی خشم عمومی (عمدتا اقشار کم درآمد) به بسیاری آسیب رسیده باشد. ممکن است گروههای سازمان یافته توسط بیگانگان، دزدان، وندالها و دیگران به تخریب اموال عمومی پرداخته باشند. اما این ها هیچ کدام، آشکارترین پیکان حمله را نمی پوشاند. بانک ها و مؤسسات مالی، هدف خشم عمومی هستند. فروشگاههای زنجیره ای و مالها هدف خشم عمومی هستند. موضوع چیست؟ موضوع این است که انبوه مردم به هر علت چنین تشخیص دادهاند که هر جا انباشت سرمایه هست، ناحق است.
به هر ترتیب اگر این مردم احساس نکنند که به سهم خود رسیده اند یا خواهند رسید، خشم آنان در مقاطع دیگر دوباره بروز خواهد یافت. ممکن است بیندیشیم که احساس آنان اشتباه است یا نتایج ناخواستهی کنش آنان به زیان خودشان است. شاید چنین باشد ولی واقعیت تداوم اعتراضها و بازی برد/باخت قدرت مخرب بر جای خود باقی است. همچنین، تداوم این اعتراضها زیان بیشتر به اقشار دیگر را در پی خواهد داشت و حکومت را نیز بیشتر متضرر خواهد کرد. انبوه محرومان در مرز فنا و فنا، بر قمار تنها راه بقای خویش ایستادهاند اما توسعهی بازی به اقشار متوسط و مرفه، تنها راه ممکن را نشان خواهد داد: دگرگونی قواعد بازی!
دیری است اندیشکده های امریکایی نشانه های ضعیف «چپ شدن» را دریافته اند. موضوع، پسندیدن یا نپسندیدن این وضعیت نیست بلکه صدای پای واقعیتی جهانی است. انبوه مردم بازنده، سیستمِ آفریدنِ معدود ممتازان معدود و بسیاران محروم را نمی پذیرند. در ایران، این مسأله ی جهانی با هدررفت عظیم سرمایه به علت ناکارآمدی اقتصادی سیستم و ادعاهای سیاسی افزونتر از توان واقعی، تشدید شده و احتمال ائتلاف طبقاتی علیه سیستم را پدید آورده است.
شورشی برای همهکس و هیچکس
بیآیندگان بر آیندهی کسانی که آنان را از آینده محروم کرده اند، میشورند. آنها آیندهی خود را پس خواهند گرفت. آینده جایی است که یا همه در آن جا داریم یا هیچ جایی امن نخواهد بود. وقتی سرنوشت فلاکت بار برای گروههایی نوشته شود، آن گروهها فلاکت خود را با همه تقسیم خواهند کرد. ممتازان، شاید مردمان بازنده را دلقکوار دیدهاند اما دلقکبازی و شکیبایی دلقک هم حد و حدودی دارد. گذشتن از حدها اما دیگر خندهدار نخواهد بود، بهویژه برای آنان که مردم را دلقک تصمیمهای خود فرض کردهاند. در فیلم سینمایی جوکر، صحنهای هست که دلقک میخندد. روانپزشک از او میپرسد: چیز خندهداری هست؟ پاسخ میدهد: برای تو، نه!
نویسنده: صادق پیوسته؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر
ماهنامه پیشران (آیندهپژوهی کسبوکار)/دیماه 98
دیدگاه خود را بنویسید