Project Description

مرگ یک ذهن

 

مقدمه

انسان بودن به چه معناست؟ آیا انسان فراتر از خاطرات، اندیشه‌ها و احساساتی است که درونِ ذهن خود جای داده است؟ اگر ذهن و حافظه‌ی ما نباشد آیا می‌توان گفت که انسانی زنده هستیم؟ تصور کنید همین الان که این کلمات را می‌خوانید بر روی صفحه یک پروانه می‌نشیند آیا کسی هست که نتواند این را تصور کند؟ اگر توانستید پروانه را بر روی صفحه تصور کنید می‌توانید بدانید که هر آنچه ما می‌بینیم و حس می‌کنیم در درون مغز ما رخ می‌دهد و تمام آنچه اهمیت دارد همین مغز و ذهن ماست و اگر این مغز نبود ما هم قطعا نبودیم.


وقتی گلوله‌ای به یک انسان شلیک می‌شود، پیکر او بر زمین فرو میفتد، قلبش از کار بازایستاده و دیگر خون به مغز نمی‌رسد، با این حال مغز همچنان تا مدت کوتاهی به کار خود ادامه می‌دهد. کسانی که تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشته‌اند احتمالا مشاهداتشان از همین مدت کوتاه فعالیت مغزی حاصل شده است. تحقیقات نشان داده که درست بعد از ایست قلبی، فعالیتِ مغز کاهش ناگهانی دارد و همه‌ی نمودارها در لحظه‌ی مرگ صاف می‌شوند. اما با بزرگنماییِ نمودارها، عصب‌شناسان چهار مرحله‌ی متفاوت و ساختارمند را تشخیص داده‌اند. مرحله‌ی اول از آخرین ضربان قلب، تا آخرین نبضِ خونِ اکسیژن‌دار ادامه دارد. در این زمان امواج مغزی با سرعت بالا و به صورت ناگهانی مشاهده می‌شوند، به نظر می‌رسد این حالت واکنشی است که مغز در مواجهه با لحظه‌ی مرگ از خود نشان می‌دهد. در مرحله‌ی دوم سرعتِ امواج مغزی آهسته‌تر می‌شود و در مرحله‌ی چهارم یا همان مرحله‌ی پایانی، فعالیتِ مغزیِ معناداری مشاهده نمی‌شود. اما در مرحله‌ی سوم مشاهدات، بسیار غافلگیرکننده است؛ در این مرحله، امواج مغزی بسیار شبیه به حالتی است که مغزِ هر موجود زنده‌ای در حالت بیداری و در طول زندگیِ عادیِ خود دارد. پژوهشگران با تحلیلِ بیشترِ داده‌ها متوجه شدند این فعالیت‌ها در سطوح مختلف مغزی و در طول موج‌های مختلف بسیار با یکدیگر هماهنگ هستند. اینها علائم مشخصه‌ی عصبیِ ذهنی با فعالیت‌های شناختیِ سطح بالا است. یعنی بعد از مرگِ بالینی، مغز در مدت کوتاهی همچنان فعالیت یک موجودِ زنده‌ی بیدار و آگاه را دارد.

تاکنون تجربیات بسیاری از انسان‌هایی که تا نزدیکی مرگ رفته‌اند و یا دچار مرگ بالینی شده‌ ولی دوباره به زندگی برگشته‌اند ثبت و بررسی شده است. برخی بیان کرده‌اند از جسم خود جدا شده و به بالای یک ساختمان رفته‌اند و از آن بالا چیزهایی را دیده‌اند که در جایی که شخص حضور داشته امکان دیدنشان وجود نداشته است. این تجارب اغلب عناصر مشابهی دارد، همچون رفتن به داخل یک تونل یا یک رودخانه به سمت نورِ گرم، دیدن عزیزان از دست رفته و شنیدن این جمله که هنوز وقت رفتن نیست. این تجربیات ممکن است در همین مرحله‌ی سوم که ذکر شد، رخ داده باشد. یک پزشک به نام جفری لانگ (Jeffrey Long) دو پایگاهِ اینترنتی به آدرس‌های nderf.org و oberf.org راه‌اندازی کرده است تا کاربران مشاهدات خود از تجربه‌ی نزدیک به مرگ و تجربه‌ی خروج از کالبد را در این پایگاه‌ها ثبت کنند و شما می‌توانید هزاران موردی را که تاکنون ثبت شده است، در این وب‌سایت‌ها مشاهده کنید. تا اینجا از مرگ و اتفاقی که برای مغزِ انسان در هنگام مرگ میفتد نوشتم و حالا می‌خواهم از اینترنت بنویسم و از قطع شدن اینترنت که به نظرم تفاوت زیادی با مرگ یک ذهن ندارد.

بعد از اینکه در آبان ماه اینترنتِ کل کشور به مدت بیش از یک هفته قطع شد (در زمانِ نگارش این یادداشت اینترنتِ استان سیستان و بلوچستان همچنان قطع است)، اهل نظر این حادثه را با وقایعِ میدان ژاله در سال 1357 مقایسه کردند و اینکه برقِ آن زمان اینترنتِ امروز است و شاه برخلاف امروز برق مملکت را قطع نکرد. مقایسه‌ی برق در گذشته با اینترنت در جهان امروز تاحدودی درست به نظر می‌رسد اما باید در نظر داشت که در این مقایسه برخی ویژگی‌های اینترنت نادیده گرفته شده است.

تا یک قرن پیش، اغلبِ کارخانه‌های بزرگ در ایالات متحده‌ی امریکا، به جای اینکه برق را از نیروگاه‌ها و شبکه‌ی توزیع برق دریافت کنند، از طریق ژنراتورهای تولید برق در محلِ کارخانه، نیروی مورد نیاز ماشین‌ها را فراهم می‌کردند. امروز ممکن است این کار غیرمنطقی به نظر برسد، اما در آن زمان کارخانه‌ها به چند دلیل نمی‌توانستند خود را به شبکه‌ی توزیع برقی که توسط حکومت یا دیگر شرکت‌ها تامین شده بود، وابسته کنند. اول اینکه برق تولید شده توسط نیروگاه‌ها بیش از اندازه گران بود. دلیل دوم این بود که نیروگاه‌ها غیرقابل اعتماد بودند و کارخانه‌ها مطمئن نبودند در آینده، برقِ نیروگاه بدون قطعی به آنها می‌رسد. بنابراین پذیرش این برق برای آنها خطرپذیریِ بالایی داشت. اما به مرور با ارزان شدن برق و افزایش تعداد نیروگاه‌ها، کارخانه‌ها یکی پس از دیگری به سمت استفاده از شبکه توزیعِ برق روی آوردند. در اکثر موارد هدف کارخانه، تولید محصولی به غیر از برق بود و حالا منطقی نبود بخشی از منابع خود را صرف تولید برق کند. در شرایط جدید کارخانه‌ها می‌توانستند روی تولید محصولِ اصلی خود تمرکز کنند و حالا تامین برقِ مداوم دیگر جزئی از وظایف یک حکومتِ کارآمد به شمار می‌رود.
پیش از اینترنت شرکت‌ها، انبوهِ اسناد و مدارک را در فایل‌ها و اتاق‌های بایگانی ذخیره می‌کردند. برای ارسال پیام هم تلفن، فکس یا اداره‌ی پست تنها گزینه‌های در دسترس بودند. با ظهور کامپیوترهای رومیزی، از حجم اسناد کاغذی کاسته شد اما حالا به نیروهایی نیاز بود تا برای انتقال فایل‌ها درون کامپیوترهای شرکت یک شبکه‌ی داخلی راه‌اندازی کرده و یک دیتاسنتر داخلی برای ذخیره‌ی فایل‌ها راه‌اندازی کنند. به مرور با ارزان و سریعتر شدن اینترنت، کم کم خدمات اینترنتی و بعدا با توسعه‌ی بیشتر، خدمات ابری به وجود آمدند و امروزه این سرویس‌ها وظایف متنوعی نظیر ذخیره‌ی فایل‌ها، ارسال نامه‌های الکترونیک، ویرایش و نگهداری متن، برگزاری جلسات از راه دور و … را به کاربران ارائه می‌دهند. با پیشرفت فناوری‌های مربوط به دیتاسنتر این نوع خدماتِ ابری  هر روز ارزان‌تر و باکیفیت‌تر می‌شوند.

همانطور که برای کارخانه‌ها در یک قرن پیش بهتر بود که داخل کارخانه برق مورد نیاز خود را تولید کنند، در دو دهه‌ی اول عصر اینترنت، شرکت‌ها، داده‌ها و اطلاعات خود را درون کامپیوترها و دیتاسنترهای داخلی ذخیره می‌کردند. دلایل این شرکت‌ها بسیار شبیه به همان دلایل و مشکلات کارخانه‌ها در یک قرن پیش بود: هزینه‌بر بودن خدمات ابری، عدم امکانِ دسترسی به اینترنتِ پرسرعت برای شرکت‌ها، و عدم اطمینان از برقراری دائم خدمات. علاوه بر اینها، مثل همان نگرشی که در اوایل کار شبکه‌ی توزیع برق و نیروگاه‌ها وجود داشت امروزه نیز هنگامی که شرکت‌ها با خدمات ابری مواجه می‌شوند نوعی حس بی اعتمادی در آنان وجود دارد و می‌ترسند اطلاعات با ارزش خود را به داخل این سرویس‌ها بارگذاری کنند. اما به مرور شاهد آن هستیم که خدمات ابری هر روز امن‌تر، قابل اطمینان‌تر و با کیفیت‌تر می‌شوند و این موارد انگیزه‌ی شرکت‌ها را برای استفاده از این سرویس‌ها بیشتر می‌کند. حالا از حکومت‌های کارآمد انتظار می‌رود، از وظیفه‌ی جدید خود یعنی فراهم کردنِ بستر اینترنت پرسرعت برای دسترسیِ شرکت‌ها به خدمات ابری (بدیهی است این تنها یکی از کاربردهای اینترنت است)، مطلع بوده و به آن پایبند باشند.

 

 

 

“علمی و / یا تخیلی

ماهنامه پیشران شماره مهرماه 99

 

 

شباهتِ دیگر برق با اینترنت در این است که هر دوی آنها کانال ارتباطی رسانه‌ها با انبوه مردم هستند. تفاوت اما در این است که کانال ارتباطی رسانه‌ها در اینترنت دوسویه و دریافت بازخوردها آنی است. رسانه‌ها می‌توانند از طریق محصولات نرم‌افزاری، کاربران را اقناع کنند تا رفتاری را در زمان معین انجام دهند و سپس در همان زمان می‌توانند بازخوردهای کاربران را تحلیل و ارزیابی کنند.

اما آنچه اینترنت را به کلی از سایر پدیده‌ها متمایز و غیرقابل مقایسه می‌کند، حافظه‌ی جمعی است. در زمانی که یک انسانِ بالغ می‌میرد مغز او حدود 86 میلیارد نورون دارد. هر نورون ممکن است تا حدود 10 هزار اتصال با دیگر نورون‌های اطراف خود داشته باشد. در درونِ مغزِ یک انسان بالغ چیزی حدود 1000 تریلیون اتصالِ سیناپسی وجود دارد یعنی عددی نزدیک به مجموع تعداد ستارگان در همه‌ی کیهان. اینترنت حافظه‌ی جمعیِ میلیاردها انسان بر روی کره زمین است. مغزی است گسترده شده در سرتاسر کره زمین، هر کامپیوترِ متصل به این شبکه مانند یک نورونِ درون مغز است. در گذشته انسان‌ها سعی می‌کردند بسیاری از اطلاعات را در حافظه‌ی خود حفظ کنند اما آیا تاکنون حساب کرده‌اید در طول روز چند بار برای یافتن سوالات خود به اینترنت مراجعه می‌کنید؟ قطع اینترنت در یک کشور مثل این می‌ماند که انبوهی از نورون‌های مغز ناگهان اتصالات خود را از دست بدهند و از کار بیفتند. آن نورون‌ها درون مغز با سلول‌های مرده هیچ تفاوتی نخواهند داشت. انسانی بخشی از ذهن خود را از دست می‌دهد، انسانی دیگر بر اثر شلیک گلوله می‌میرد، بین این دو تفاوت هست اما در قرن بیست‌ویکم به نظر من این اختلاف ناچیز است.

در ادامه به بخشی از خسارت‌هایی که تاکنون می‌دانیم بر اثر قطعیِ اینترنت به کشور و مردم تحمیل شده می‌پردازیم. این موارد در پایگاه اینترنتیِ نظام صنفی رایانه‌ای منتشر شده‌اند. بدیهی است که بسیاری از خسارت‌های ناشی از این قطعی پنهان است و در کوتاه‌مدت نمی‌توان به درستی آنها را محاسبه کرد. بیش از یک میلیون کسب‌وکار مختلف از نرم‌افزارهای فروشگاهی و اصناف استفاده می‌کنند. در دورانِ قطعی کامل، این کسب‌وکارها با کاهشِ فروش 95 درصدی مواجه شدند و در دوران قطعیِ اینترنت همراه میزان فروش، تا 50 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که خسارت حاصل از کاهش فروش، تنها یکی از خسارت‌های مستقیم وارده به کسب‌وکارهای تجارت الکترونیکی است. هزینه‌های اجاره‌ی زیرساخت‌ها و سرویس‌های لازم، نیروی انسانیِ بدون فعالیت، توقف کمپین‌ها و برنامه‌های بازاریابی، از دست دادن جایگاه در موتورهای جستجو، عدم امکان ارائه سرویس به مشتریانِ خارج از کشور، از دست دادن اعتماد مشتریان و پیامدهایی از این دست سرفصل‌های دیگر خسارت‌های وارده به کسب‌وکارهای اینترنتی به شمار می‌روند. میزان این خسارت‌ها بیش از ۱۰ برابر خسارت اولیه‌ی حاصل از کاهش فروش، تخمین زده می‌شود. واحدهای تحقیق و توسعه‌ی نرم‌افزار که موتورِ محرک شرکت‌های نرم‌افزاری است تعطیل شدند. افزایش چشمگیر هزینه‌های واحدهای پشتیبانی و بالا رفتن نارضایتی مشتریان، تاخیر در انجام قراردادها و خسارت ناشی از تاخیر در قراردادها، کاهش چشمگیر اعتمادِ مشتریان به نرم‌افزارها و خدمات ابری که قبلا برای اعتمادسازی و جلب رضایت آنان برای اینگونه سرویس‌ها هزینه‌ی زیادی صرف شده بود. گردش مالیِ تجارت الکترونیک کشور در سال گذشته ۲۰۸ هزار میلیارد تومان یا به عبارتی روزانه حدود ۵۷۰ میلیارد تومان بوده است که در دوران قطعی، گردش مالی روزانه 293 میلیارد تومان کاهش داشته است.

یکی از کارکردهای حکومتِ کارآمد این است که امنیت را در جامعه برقرار کند و یکی دیگر از کارکردهای حکومت این است که آب، برق، گاز و اینترنت را بدون قطعی برای شهروندان فراهم کند. سوال این است که برای شهروندانی که بخشی از حافظه، آگاهی جمعی و در حقیقت بخشی از زنده بودن خود را از دست داده‌اند امنیت چقدر اهمیت خواهد داشت؟

 

 

 

نویسنده: مجتبی یکتا؛ برنامه‌نویس ارشد
ماهنامه پیشران (آینده‌پژوهی کسب‌وکار)/‌مهرماه 99