Project Description

بینوایان، مش‌حسن و گاوهای شیرده

 

مقدمه

به دعوت دوست عزیزی به یکی از مراکز فناوری تحت نظر یکی از موسسات اقتصادی رفتم. آن مرکز که در طبقه آخر ساختمانی 15 طبقه قرار داشت با معماری مدرن و طراحی داخلی فلت قرار است محلی برای ارتباط با شبکه سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان باشد. در طول مدتی که آنجا بودم متوجه شدم تقریبا 90 درصد میزها خالی است. از ظاهر دختران و پسران جوان حاضر در آن طبقه به سرعت می‌شد دریافت که در انتخاب و راه‌یابی تیم‌های دانش‌بنیان گزینش‌های سخت و در راستای آرمان‌های انقلاب صورت گرفته است. با دوستم در اتاق جلسات نشستیم و در مورد کارها و پروژه‌هایی که می‌توانیم با هم انجام دهیم بسیار گفتگو کردیم. هر دو توانمند و در حوزه کاریِ خود سالها تجربه داریم. بدون نیاز به گفتن جزئیات تنها با چند کلمه متوجه منظور هم می‌شویم. همه چیز خوب است و تنها یک مشکل وجود دارد؛ پول.


امکانات سخت‌افزاری برای جذب نیرو در صنعت آی تی کم نیست. با این حال نیروی کار در تهران و شهرهای بزرگ به دلیل هزینه‌های سرسام‌آور زندگی هر روز بیشتر به سمت حاشیه‌ی شهر رانده می‌شوند. آنها که خوش شانس هستند، می‌توانند به شغل خود به صورت دورکاری ادامه دهند و بقیه باید هر روز مسافتی طولانی را در قطار و ترافیک طی کنند تا به محل کار خود برسند. نیروهای توانمند و باتجربه در حوزه آی تی به سرعت جذب شرکت‌های خارجی شده و از ایران مهاجرت می‌کنند. در این دوران جدید، آموزش مداوم و کسب توانایی و مهارت‌های جدید یکی از کلیدی‌ترین کارهایی است که نیروی کار باید برای در امان ماندن از بیکاری انجام دهد.
نگارنده مدتی است برای به‌روزآوریِ خود و آشنایی با معماری‌ها و روش‌های جدید در صنعت تولید نرم‌افزار، دوره‌های مختلف برنامه‌نویسی و معماری را خریداری و دانلود می‌کنم. وب سایت یوتوب هم منبع بسیار ارزشمندی برای آشنایی با دانش روز جهان است، بنابراین فیلترشکن باید دائم‌الاتصال باشد. استفاده دائم از فیلترشکن یعنی استفاده از پهنای باند خارج از کشور و به همین دلیل در اواسط ماه 80 گیگابایت اینترنتِ تمام بهای من تمام می‌شود، در حالی که هنوز 160 گیگابایت اینترنت نیم‌بهای داخلی دارم. از تامین کننده اینترنت پیامک می‌آید که «با توجه به اینکه بر اساس خط مشی مصرف منصفانه، شما بیش از حد مجاز از بستر اینترنت خود استفاده کرده‌اید، سرعت اینترنت شما به 256 کیلوبیت بر ثانیه تغییر کرد». کلمات و تصاویر در ذهنم می‌چرخند: مصرف منصفانه، طراحی فلت، میزهای خالی. واقعا منصفانه نیست، خجالت نکشیدم این همه اینترنت مصرف کردم. ناراحت نباشید در عوض در مراکز فناوریِ خالی، اینترنت نامحدود به وفور موجود است. 90 درصد آب کشور در بخش کشاورزی هدر می‌رود اما سالهاست که در رسانه‌ی ملی به مردم سرکوفت می‌زنند که چرا در مصرف آب صرفه‌جویی نمی‌کنید. بیش از 70 درصد برق کشور صرف مصارف غیرخانگی و استخراج کنندگانِ چینیِ بیت‌کوین می‌شود ولی ما سالها در رسانه ملی شاهد بابا برقی با سبیل برادر بزرگتر بودیم که هرگز فراموشان نشود که کشور صاحب دارد.
چندی پیش در وب سایت لینکداین یکی از کارآفرینان محترم و با سابقه‌ی صنعت آی تی کشور نسخه‌ی پی‌دی‌اف کتاب «نامه‌ای به فرزندم» را برای مطالعه‌ی عموم در صفحه خود ارسال کرد. در جلد سوم این کتاب که حاصل پژوهش و گردآوری رضا زمانی است، گفتگوها و سروده‌هایی از مفاخر و مشاهیر ماندگار تولید، صنعت و کارآفرینی برای فرزندان و جوانان ایران‌زمین گردآوری و منتشر شده است. کارآفرینان بزرگ ایرانی از کارخانه‌هایی که راه‌اندازی نمودند، و راه‌هایی که آغاز نمودند و بسیاری از نمودن‌های دیگر رونمایی نمودند و ما هم بسیار لذت بردیم از این همه خوبی و انرژی مثبت. چطوری جون دل؟ برقراری عزیز؟

در سختی‌هایی که این بزرگواران در راه رسیدن به هدف و کارآفرینی در ایران متحمل شدند، شکی نیست و قدردان ایشان هستیم. اما نکته‌ی قابل توجه برای نگارنده این بود که فرزندان اکثریت مطلق آنان در خارج از کشور تحصیل کرده‌اند. در واقع ایشان فرزندان خود را برای یادگیریِ راه و چاه اصلی به پای درس پیشکسوتان غربی فرستاده‌اند و نکات گهرباری چون «انسان باید انسان باشد» و «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» را برای ما بینوایان به یادگار گذاشته‌اند. همان الگوی بابابرقی.
وضعیتی که در آن هستیم فیلم گاو را برایم تداعی می‌کند. در روستای بَیَل، در فیلم گاو، تنها یک گاو وجود دارد، گاو مش‌حسن، و تنها یک وسیله حمل و نقل وجود دارد، گاریِ مش اسلام. زنان بینوا هر روز عصر کاسه به دست به خانه‌ی مش‌حسن می‌آیند تا اندکی از شیر گاو نصیبشان شود. مردم ناتوان و بی‌پول به تنهایی قادر به خرید گاو دیگری برای خود نیستند. شاید مش‌حسن به کمک مش‌اسلام، کدخدا و دیگر ساکنان روستا می‌توانستند امکان خرید گاو جدید را برای اهالی روستا فراهم کند ولی مش‌حسن چرا باید انحصارِ صاحب گاو شیرده بودن را رها کند؟

 

 

 

“… چند سال دیگر مانده

ماهنامه پیشران شماره آذرماه 99

 

 

 

در جامعه‌ی رانتی و خودی/غیرخودی امروز هر صاحب کسب و کار و کارآفرینی سعی می‌کند تا گاو انحصاری خود را پیدا کند. به مدد «فیلترتحریم‌نت» تقریبا تمام سرویس‌های اینترنتی جهانی بسته شده و عده‌ای معدود در ایران با دریافت کمک‌های مالیِ دولتی نمونه‌های خارجی را کپی و در داخل به کاربری که دستش از همه جا کوتاه است تحمیل می‌کنند. موتور جستجوی ملی، پیام‌رسان بومی، سرویس به اشتراک‌گذاری ویدئوی داخلی، سرویس پخش فیلم و سریال اینترنتی با پخش سانسور شده و بدون مجوز محصولات خارجی، اینترنت ملی، تامین کننده‌های اینترنت داخلی با حجم منصفانه برای بچه‌های خوب، مراکز فناوری با طراحی داخلی فلت برای بچه‌های خوب‌تر، خودرو ملی و خلاصه انواع گاوهای شیرده ملی موجود است. مش‌حسن‌ها هم خوشحال از این که با تلاش و استقامت توانسته‌اند گاوی تهیه کرده و شیری به ملت برسانند.
در فیلم گاو، بلوری‌ها به مثابه دشمنان ابدی اهالی روستای بیل همواره باعث و بانی بدبختی‌های مردم به شمار می‌آیند. اما در فیلم بیشتر شاهد دزدی اهالی بیل از روستای بلور هستیم و نه برعکس. همین حالت در ایران امروز ما برقرار است. روزها مرگ بر آمریکا می‌گوییم و شب‌ها پای رایانه از ویندوز بدون مجوز به تماشای فیلم‌های آمریکایی بدون مجوز مشغولیم. وب‌سایت‌های ایرانی که در خارج از کشور میزبانی شده باشند با انواع محدودیت‌ها مثل کندی به دلیل ارسال نویز روی بسته‌های اینترنت و یا غیرفعال شدن مجوز SSL مواجه می‌شوند. تقریبا تمام سرورهای میزبانی وب در داخل ایران که سیستم عامل ویندوز دارند، غیرمجاز است.

زنان در فیلم گاو تقریبا هیچ نقش کلیدی ندارند، آنان تنها نظاره‌گر وقایع هستند تنها کاری که از دستشان برمی‌آید شیون و زاری است. حتی مش‌حسن ترجیح می‌دهد شب را در محل کسب و کار خود یعنی طویله و در کنار گاو شیرده خود سپری کند و بودن در کنار همسر جذابیتی برای او ندارد. با نگاهی به آگهی استخدام برخی شرکت‌های بزرگِ آی تی در ایران، متوجه خواهید شد که نقش زنان آنچنان تغییری نکرده است. استخدام «کارشناس سرویس‌های شبکه»، فقط آقا، همان شرکت فخیمه در روز زن در حساب لینکداین خود می‌نویسد: «زن کانون پرفروغ خانواده، مرکز مهر، مظهر عشق، نمایشگر پاکی، نمونه عطوفت و چشمه عنایت است». بین خودمان می‌ماند، گاو شیرده چیز دیگری است.
به قول یکی از کارآفرینان در کتاب نامه‌ای به فرزندم: «از دیگران شکایت نکنیم بلکه خود را تغییر دهیم؛ چراکه کفش پوشیدن، راحت‌تر از فرش کردن دنیاست». صبحت به‌خیر جون دل، سر کیفی عزیز؟ صاحب این کیبورد هم به این نتیجه رسیده است که باید خودش را تغییر دهد و پس از سالها اصرار بر ماندن حالا فکر می‌کند یک ثانیه ماندن هم اضافی است؛ باید رفت.

 

 

 

نویسنده: مجتبی یکتا؛ برنامه‌نویس ارشد
ماهنامه پیشران (آینده‌پژوهی کسب‌وکار)/‌آذرماه 99